ادبيات حروفيّه (2)
ادبيات حروفيّه (2)
رهبر حروفيان
از فضل الله نعيمي چهار کتاب باقي مانده است. عرش نامه، که مثنويي است فارسي، جاودان نامه يا جاويدان کبير، نوم نامه که اين سه اثر وي به نثر فارسي آميخته به زبان محلّي گرگاني است.
محمّد علي تربيت در اثر مشهور خود، دانشمندان آذربايجان، فضل را اين گونه معرفي مي کند:
شاه فضل الله بن ابي محمّد تبريزي نعيمي، از معارف قرن هشتم هجري بوده و مؤسّس طريقه ي حروفي هاست. وي دو سال بعد از مردن حاجي بکتاش ولي مؤسّس فرقه بکتاشيه، يعني در تاريخ 740 هجري تولّد يافته و پس از بلوغ به سن رشد، طاقيه دوز شده و از آن حرفه کسب معيشت مي نموده است. وي مدّتي را به سياحت و گردش پرداخته و در سال 771 هجري به اصفهان و در سال 775 هجري به مکّه معظمه تشرّف حاصل کرده و در سال 788 هجري به نشر عقايد خود پرداخت و در سال 796 هجري که در شهر شروان محبوس بود کتاب جاودان نامه را تأليف کرده است. سيد فضل الله از معاصرين امير تيمور و از بزرگان طايفه ي صوفيّه است. وي در علوم غريبه و حکمت، مرتبه عالي داشته و بر اسرار حروف که علم جَفر و اعداد بر آن مترتّب است وقوف تمام داشته است. جاودان کبير و جاودان صغير از جمله تأليفات اوست.(تربيت، 386: 1373)
دکتر صفا 4 ورق از تاريخ ادبيّات خود را به معرفي فضل اختصاص مي دهد و اين گونه ايشان را معرفي مي نمايد.
مؤسّس نهضت حروفيّه، مرديست به نام فضل الله نعيمي يا فصيحي، که در نيمه ي دوّم قرن هشتم مي زيسته و تاريخ زندگاني وي، به سبب بغض معاندين و عدم توجّهي که به ضبط آن شده تاريک مانده است. ولادت وي در سال 740 هجري و سنه ي قتلش در 800 هجري اتفاق افتاده است. اثر مشهور وي کتاب جاويدان کبير مي باشد. علاوه بر اين، آثاري نيز به نظم و نثر از وي باقي مانده است...
صعوبتي که در فهم افکار و اشارات او وجود دارد و نيز به علت سخنان و دعاوي وي و به جهت اينکه مدّعي حلول است، دشمنان وي کوشيده اند تا سخنانش را سخيف و باطل و غير قابل اعتناء نشان دهند...فضل الله مذهب خويش را در عهد تيمور افشاء کرد و چند گاهي در بلاد مختلف به تبليغ عقايد خود پرداخت و پيرواني در آن ها فراهم و در خلال همين احوال، اشعاري نيز در تشريح و توضيح عقايد خود مي سرود و در ميان پيروان خود مي پراکند. اواخر عمر وي بيشتر در آذربايجان، خاصّه در تبريز و شروان و باکو گذشت. تا اينکه به فرمان مي رانشاه پسر تيمور کشته و سوزانده شد.(صفا، 1371، ج 63 ــ 62: 4)
در مورد قتل فضل سه تاريخ عرضه شده: سال 796، 800، 804 هجري قمري. اکثر منابع سال 796 ه.ق را براي قتل فضل تأکيد کرده اند. گولپنيارلي در فهرست متون حروفيّه، شعري دارد که سال قتل فضل را با صراحت تمام، 796 ه.ق ارائه داده:
فضل يزدان شهاب ملّت و دين که بُد از آفرينش او مقصد
در سما مايه ضمير وجود در زمين سايه ي خداي احد
بلکه او بود کزو پيدا گشت سيماي عقل و روح و جسد
چون به پنجاه و شش رسيد سال گشت راهي به سوي ملک ابد
در النجه ز دست ساقي دور خورد جام شهادت سرمد
روز آدينه بود و ذي القعده نود و شش فزوده بر هفتصد
لعنت ايزد و ملائک باد به کسي کو سبب شد اندر بد
(گولپينارلي، 1973 م: 10)
آثار حروفيه
کتابخانه ي ملّي ملک، يکي از پربارترين مجموعه هاي حروفيّان را در ايران در اختيار دارد. در اين مجموعه يازده رساله وجود دارد که از اين تعداد هفت رساله به نظم و باقي به نثر است. دو رساله به زبان ترکي است و باقي به زبان فارسي (در بعضي از رساله ها نيز گاه بخش هايي به زبان گرگاني آمده است). در ميان اين آثار، هم آثار شناخته شده اي مانند استوانامه، نوشته هاي غياث الدين محمّد استرآبادي، خواهر زاده ي علي الاعلي، داماد و برترين خليفه ي فضل الله استرآبادي، بنيادگر حروفيّه وجود دارد که درباره ي کلام حروفيّه است و هم آثار ناشناس و گمنامي که درباره ي آنها هيچ گونه آگاهي نداريم. نويسنده در اين مقاله مي کوشد تا توصيفي درست و دقيق از آثار حروفيّان در کتابخانه و موزه ي ملّي ملک به دست دهد.
در کتابخانه هاي ايران، برخي از رسائل حروفيان را مي توان يافت، امّا به جرأت مي توان گفت که اندک پژوهشگراني که به بررسي و تحقيق در زمينه ي جنبش حروفيّان و انديشه ي آنان پرداخته اند، هرگز به اين آثار ــ که هنوز به چاپ نرسيده اند ــ عنايت نداشته اند و اين رسائل را در مخازن در بسته ي کتابخانه ها وانهاده اند و در پژوهش هاي خود تنها به باز گفت آنچه ديگر پژوهشگران از بررسي اين گونه رسائل خطّي به دست آورده اند، بسنده کرده اند. دکتر صادق کيا از جمله محقّقاني است که به اين گونه آثار عنايت داشته اند، و مي توان او را آغازگر مطالعات جديد حروفيّه شناسي در ايران دانست، هر چند که او بيشتر از حوزه ي زبان شناسي دريچه اي بر جهان پر از رمز و راز و ناشناخته ي حروفيان گشود از موانع موجود در پژوهش و مطالعات حروفيّه شناسي آنچه در نگاه اول سخت به چشم مي خورد، نبود کتاب شناسي جامعي از آثار بازمانده ي حروفيّان ــ دست کم در ايران ــ است. فهرستي که بيانگر تمام ويژگي هاي فيزيکي و محتوايي نسخه ها باشد و نادرستي فهرست هاي مشترک و اختصاصي کتابخانه ها را روشن سازد. در واقع انتشار کتاب شناسي تخصصي نخستين گام در راه مطالعه و پژوهش در هر زمينه اي است و کتابداران، به صرف کتابدار بودن، کتاب شناس و نسخه شناس نيستند و نمي توانند با استفاده از فهرست هاي منتشر شده ــ که در پاره اي از موارد حاوي اطّلاعاتي نادرست هستند ــ و بدون رؤيت خود کتاب، فهرست يا کتاب شناسي هايي از اين دست تدوين کنند. فهرست نسخه هاي خطّي فارسي فراهم آمده ي استاد احمد منزوي که براي تدوين آن بي شک رنجي فراوان برده و در خور سپاس و ستايش است نمونه اي بر اين مدّعاست. آقاي منزوي در معرفي کرسي نامه علي الاعلي، برترين خليفه و داماد فضل اله استرآبادي، چنين مي نويسد، مثنوي است عرفاني، آغاز: «بود واجب در جميع کارها /حمد و شکر و کاشف اسرارها»(ج 4، ص 3055)؛ اما با استناد به فهرست زنده ياد عبدالباقي گولپينارلي اين بيت را سر آغاز مثنوي ديگري از اعلي الاعلي به نام توحيد نامه مي يابيم. از سوي ديگر رؤيت اين دو نوع مثنوي ــ توحيد نامه و کرسي نامه ــ در کتابخانه ملّي ملک، سخن گولپينارلي را تأييد مي کند. از ياد نبريم که فهرست گولپينارلي بعضاً منبع مورد استفاده ي آقاي منزوي در تدوين فهرست نسخه هاي خطّي فارسي بوده است ايشان در نشاني کرسي نامه در همان کتاب (ج 4، ص 3055) تنها به نسخه ي استانبول آن (32985) اشاره مي کند و به وجود اين مثنوي در کتابخانه ي ملّي ملک اشاره نمي کند، هر چند که او در تشخيص اين مثنوي دچار اشتباه شده است، اما در نسخه ي کتابخانه ي ملّي ملک، اين دو مثنوي در يک مجموعه و در پي هم قرار دارند.
درميان کتاب هاي خطّي کتابخانه ي ملّي ملک، يازده رساله از آن حروفيّان است که هفت رساله به نظم و باقي به نثر است. اين مجموعه را شايد بتوان يکي از غني ترين مجموعه هاي موجود در ايران دانست. امّا، آگاهي بر آمده از فهرست نسخه هاي خطّي کتابخانه ملّي ملک در مورد اين رسائل کافي نيست و بعضاً نادرست است. آنچه در پي مي آيد، نخستين گام در جهت تدوين کتاب شناسي حروفيّه در ايران است که با معرفي نسخه هاي موجود در کتابخانه ملّي ملک و بيان کاستي ها و نادرستي هاي موجود در فهرست نسخه هاي خطّي کتابخانه و فهرست نسخه هاي خطي فارسي آغاز مي شود.(دهخدا، ذيل حروفيّان: 484 ــ 5)
دکتر کيا گويد: با آنکه هنوز هم نوشته هاي حروفي درست گردآوري نشده از مقاله ها و کتاب ها و فهرست کتابخانه هايي که تاکنون نشر يافته مي توان به پهناوري دامنه ي ادبيّات ايشان پي برد. کتاب هاي حروفي به نظم يا نثر بيشتر به فارسي و ترکي است. از فضل تاکنون چهار کتاب و يک ديوان شعر به نظر رسيده و پيروان او کتاب ها را بيشتر با صفت الهي ياد مي کنند. يکي از آن ها مثنوي و فارسي است به نام «عرشنامه» و سه ديگر به نثر و به فارسي آميخته به گويش استرآبادي است. گمان مي رود که فضل اين کتاب ها را به حکم آيه ي «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبيّن لهم فيضل الله من يشاء و يهدي من يشاء و هو العزيزالحکيم»(قران 14/4) به فارسي آميخته به استرآبادي نوشته است. 1ــ ديوان نعيمي که نسخه آن در کتابخانه علي اميري ش 989 و عکس آن نزد دکتر کيا موجود است و آن را در مجلّه ي دانشکده ي ادبيّات سال 2ش ص 50 معرفي کرده است. ديوان وي در سال 1353، توسط پروفسور علي اف به چاپ رسيده است. و مشتمل بر اشعار عربي و فارسي است.
2ــ عرش نامه، مثنوي فارسي است و براون آن را در ژورنال آسياتيک شناسانيده (1907 م) اين مثنوي حدوداً 1120 بيت دارد و با ابيات زير شروع مي شود:
بي بسم الله الرّحمن الرحيم آدم خاکست
اي ديو رجيم آدمي خاکي که جان عالم است پيش ذات حق وي اسم اعظم است
(ادوارد براون، شماره 216: 26)
از اين مثنوي ابياتي در جاويدان نامه فضل و کتاب هاي ديگر حروفي و نيز در واژه نامه گرگاني دکتر صادق کيا ص 28 و 29 آمده است.
ابيات زير از عرش نامه است:
آمدم از عرش حق گردن فراز در مقام آدم محمود باز
تا محمّد را من از اين دست راست وانمايم کين همه عزّت چراست
وجه آدم مظهر ذات خداست اين حکايت راست دين انبياء ست
چون که سنجي راست سنج و پاک سنج تا نيابي در قيامت درد و رنج
آمدم از عرش و کرسي خدا تا کنم از دين احمد من ندا
(صادق کيا، 28ــ 9: 1340)
3ــ جاودان نامه، اين کتاب که گاهي به نام جاودان کبير و گاهي «جودان نامه» خوانده مي شود، تفسيري است که فضل بر قرآن نوشته و تأويل هاي تازه اي را که براي آيات آن ياد کرده گواه حقّانيّت دعوي هاي خويش پنداشته. پيروان او از اين کتاب در نوشته هاي خود جمله ها نقل کرده اند. برخي صفحه هاي آن سراسر به فارسي است و حتّي يک واژه ي گرگاني ندارد. نثر آن همه جا بسيار ساده است. و در آن هيچ گونه صنعت به کار نرفته و حتّي دقت بسيار نيز نشده، و فقط فضل کوشيده است که آنچه مي خواسته به سادگي يادداشت کند. گاهي غلط دستوري در جمله هاي آن ديده مي شود.
4ــ نوم نامه، فضل الله استرآبادي خواب هاي خود را در اين اثر يادداشت کرده است. فضل اين خواب ها را با شتاب و بي دقّت نوشته و مي توان گفت که اين جزوه صورت يادداشت دارد؛ و به همين جهت برخي جمله هاي آن از نظر دستور درست نيست و گاهي فهميدن آن با دانستن گويش گرگاني نيز دشوار است. عکس نسخه اي از جاودان نامه و نومنامه از آن کتابخانه دانشگاه کمبريج، اين نسخه بقطع 2/163/24 سانتي متر، بخط نستعليق است و 402 برگ (804 صفحه) دارد. در اين اثر معني برخي واژه هاي گرگاني با جوهر سرخ نوشته شده، و در اين معني ها، غلط بسيار است. فضل در اوّل آن مي گويد: «اکنون بدان اي طالب که باب فيض الهي مسدود نيست که بعد از حضرت رسالت باب وحي مسدود است...»(دهخدا، مقاله ي حروفيان: 486)
از ورق 405 نومنامه، الهي آغاز مي شود و بر حاشيه ي اين ورق چنين نوشته شده است: «اول و ابتداء نومنامه الهي اين حديث قدسي است» و در برابر آن در متن، اين جمله ديده مي شود: «بسم الله الرّحمن الرّحيم. در حديث قدسي حضرت عزّت مي فرمايد که لولاک لما خلقت الافلاک». و بر حاشيه ي ورق 406 نوشته شده: «و اين مبشره آن زمان ديدن که بعد از او تعبير رؤيا و تأويل منامات فتح شد در سنه ي خمسه و ستّين و سبعمانه من الهجره النبويه صلعم (صلي الله عليه و آله و سلّم)». و از همين صفحه، فضل خواب هاي خود را پياپي ياد مي کند. در ورق 412 که پايان نسخه و نومنامه است، اين حديث آمده: «ان للقرآن ظهراً و بطناً و لبطنه بطناً الي سبعه ابطن.» از آنچه در نومنامه ياد شد ارزش آن تا اندازه اي روشن مي شود. شخصيّت فضل و آرزوهاي او را، اين كتاب نشان مي دهد. گويش استرآبادي نومنامه كمتر از جاودان نامه به فارسي آميخته است و برخي واژه هاي گويش كه در آن به كار رفته در «جاودان نامه» و «محرم نامه» و «محبّت نامه» و «لغت استرآبادي» ديده نمي شود.(صادق كيا، 45: 1340)
پينوشتها:
1.عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران جنوب.
منبع: نشريه فكر و نظر شماره 10-11
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}